سید محمد صدرالدینسید محمد صدرالدین، تا این لحظه: 13 سال و 2 ماه و 7 روز سن داره
یاسمینیاسمین، تا این لحظه: 9 سال و 8 ماه سن داره

پسری و دختری

سونو غربالگری نی نی جدید

سلام امروز همراه بابایی رفتیم کلنیک چیذر برای سونو غربالگری / البته که هزینه سونو و از خونش همگی ازاد و تقریبا معادل دویست هزار تومن شد ولی به دیدن نی نی تازه می ارزید .... دست و پاهای کوچولو بدن مچاله شده اش توی دلم و ضربان قلبش همگی باز هم برایم هیجان اور بود .... قلب کوچولوش و استخوان بینی اش و ستون فقراتش و خدایا هزار بار شکر .... برای صدرالدین روزهای هیجان انگیزی در پیشه... می دانم با دیدن نی نی تازه کلی تعجب می کنه همان طور که من هنوز بچه ام صدرالدین هست و نی نی برایم مثل یک رویای شیرین و البته دست یافتنی است ... نی نی تازه هر روز بزرگتر می شود و من هر روز بیشتر دوستش دارم ..... خدا می داند چه روزهای خوشی در پیش است .... ای...
12 اسفند 1392

اخبار نی نی تازه

سلام دوشنبه عصر اولین ملاقات من و نی نی تازه با دکتر ظفرقندی بود ... مطبش خیلی شلوغ بود ولی بالاخره بعد از یک ساعت و نیم وارد اتاق شدم.... همون قدر که من مشتاق دیدار دکتر عزیزم بودم او هم گفت که چند وقت پیش به یادت افتادم و دلم تنگ شده بود ... همان یک ربع که ویزیت شدم کلی انرژی مثبت گرفتم .... ضربان قلب نی نی از بس کوچولو بود به سختی شنیده شد ولی دکتر گفت اگر سیزده هفته تمام بشه دیگه راحت صدای قلبش رو میشه شنید ... تست غربالگری و از خون مجدد برایم نوشت و دیدار بعدی ما شد بعد از عید 93  باشد که رستگار شویم 
7 اسفند 1392

برف دوست داشتنی

سلام حیاط خونه به مدد دعاهای من پر از برف شده .... سه روز پشت هم برف اوومد و امروز روز موعود بود .... من و صدرالدین خوشحال با کلی لباس گرم و مجهز رفتیم برف بازی .... پسرک شادان بود ... برف بازی و برف روبی .... خیلی بهش خوش گذشت .... هی می گفت ماما و به برف ها اشاره می کرد .... خدایا ممنون امسال هم توونستیم کلی عکس برفی بیندازیم .... هوا بس ناجوانمردانه سرد است ...... ...
2 اسفند 1392

تولد سه سالگی شاهزاده ما

    تولد سه سالگی پسرک قصه ما دیشب برگزار شد .... مامان و بابا بزرگ ها بودند و عمه جان و خاله جان اولش که برق ها رفت و حالمون گرفته شد ولی وقتی مراسم تولد شروع شد صدرالدین شارژ شد ....   اولش برایش شمع سه سالگیشو گذاشتیم و کلی شمع های کوچک بعدش هم فشفشه .... پسرک قصه ما دو انگشتی افتاد به جون کیکش و حسابی لذت برد ....   اینم سرسره معروف و هدیه ما ... کاپشن و شلوار مخمل / یک بلوز و شلوار راحتی و مانی از طرف بابا جون و مامان جون و عمه کوچیکه و یک مشاین کنترلی قرمز و یک پیست ماشین سواری و یک بلوز از طرف بابا م و مامان س و خاله یکی یکدونه  .... شام تولد هم ته چین مرغ داشتیم و سا...
2 اسفند 1392

1/12/92

سلام  امروز پسرک سه ساله می شود.... برایش سرسره خریده ایم تا سورپرایزش کنیم  برایش کلی بادکنک باد کرده ایم و کیک کی خریم و جشن می گیریم .... مفصل می ایم و می نویسم ..... 
1 اسفند 1392
1